مسئلهای به نام «استعداد»/ بررسی دیدگاههای حاکم بر استعداد دانشآموزان در عرصه سیاستگذاری
تحریریه روزنگار- جامع:
محمدحسین جاوید، معلم در یادداشتی برای جامع نوشت: ساختن استعداد یا یافتن استعداد؟ پرسش از اینجا آغاز میشود. مسئله «استعداد» سالهاست که به یکی از چالشهای نظام آموزشی کشور تبدیل شده است؛ از جستجوی استعداد در مدارس سمپاد گرفته تا طرحهای استعدادیابی چون طرح شهاب، هدایت تحصیلی و… بر این اساس سوال اساسی که در مواجهه با مفهوم «استعداد» باید پرسید این است که استعداد یک مبدا است و یا یک مقصد؟ سوالی که پاسخ به آن میتواند بخش مهمی از فرآیند تحقق عدالت آموزشی در مدارس را با خود به همراه داشته باشد. دو دیدگاه برای مسئله استعداد دانشآموزان وجود دارد؛ دیدگاهی که یکی استعداد را نقطه شروع میداند و دیگری آن را مقصد و هدف خود میداند. اما بهصورت کلی این دیدگاهها در تقابل با هم نیستند بلکه در یک معنا با یکدیگر قابل جمع نیز هستند.
دیدگاهی که «استعداد» را نقطه شروع خود میداند در نظام آموزشی برنامههای تبعیض مثبت خود همچون سمپاد را بر کشف، هدایت و شکوفایی استعداد بنا میکند. پشتوانه این دیدگاه در نظر گرفتن نوعی «ثبات» در «استعداد افراد» است و بنای آن هم بر کشف یک قوه ذاتی در دانشآموزان است، بنابراین در این برداشت نظام آموزشی نیز باید در این زمین حاصلخیز تا حد امکان کشت کرده و آن را آبیاری نماید تا در انتها بیشترین برداشت را داشته باشد. هماکنون در عرصه سیاستگذاری عمومی کشور این انگاره از استعداد مورد توجه است.
در نگاه دوم که به استعداد به مثابه یک مقصد یا هدف مینگرد، استعداد را نه یک زمین بایر؛ بلکه یک گلخانۀ دارای ظرفیت و البته پویا و دارای توانایی ارتقاء در نظر میگیرد که باید به دست باغبان(مربی) ساخته شود. این انگاره بر این مبنا استوار است که استعدادهای دانشآموزان، نه صرفا یک امر ذاتی بلکه یک پدیدۀ بسیار متاثر از محیط پیرامونی از جمله شرایط اقتصادی و اجتماعی خانواده و آزادیهای محیط پیرامونی دانشآموز است و برای شکلگیری و ساختن این استعداد باید زمینههای آن را فراهم کرد تا دانشآموز بتواند استعدادهای خود را به شکوفایی کامل برساند. در این دیدگاه استعداد نه تنها یک مبدا بلکه یک مقصد دست یافتنی است که باید مقدمات کسب آن را برای همه فراهم و ایجاد کرد.
نقد این دو دیدگاه در مسئله استعداد از غلبه دیدگاه اول در عرصه سیاستگذاری آموزشی و تقدم یافتن منافع فردی دانشآموزان در پرورش استعدادها میگوید که معمولا در عرصه اجرا منجر به انحصار فرصتها در یک طبقه خاص از دانشآموزان میشود؛ مانند ورود دهکهای بالای درآمدی به مدارس سمپاد.
دیدگاه دوم که استعداد را به مثابه یک هدف یا مقصد در نظام آموزشی در نظر میگیرد در عرصه سیاستگذاری کشور مورد غفلت قرار گرفته است. در این دیدگاه محیط تربیتی دانشآموزان به محیطی متنوع جهت تحقق استعدادهای متفاوت دانشآموزان و فرصتهای تربیتی متنوع تبدیل میشود و استعدادها در یک فرآیند طبیعی ساخته و سپس نمایان میشوند. غلبه این رویکرد میتواند زمینهای را برای همجهتی استعدادهای دانشآموزان با نیازهای جامعه ایجاد کند و مقدمات پیشرفت اقتصادی و ارتقای فرهنگی جامعه را نیز برای همه دانشآموزان فراهم کند. بنابراین بر اساس دیدگاه دوم، جداسازی دانشآموزان در یک فرآیند طبیعی حاصل میشود و مدارس ترکیب جمعیتی ناموزونی به جهت طبقات اجتماعی و اقتصادی نخواهند داشت. همچنین مدارس استعدادهای برتر مفهوم کمرنگتری مییابند؛ چرا که انبوهی از استعدادها میتوانند در دانشآموزان وجود داشته باشند و محل توجه نظام آموزشی قرار گیرند.