» روزنگار » ریاح، روایت پسرک سرزمین زیتون +معرفی کتاب
روزنگار - فرهنگ و تربیت - گزارش

ریاح، روایت پسرک سرزمین زیتون +معرفی کتاب

تیر 20, 1403 90127

تحریریه فرهنگ و تربیت- جامع؛ 

«ریاح» داستانی جذاب با استناد به دست نوشته‌های یک رزمنده مسلمان درباره چگونگی نفوذ صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین قبل از سال ۱۹۴۸ و نقش پررنگ انگلیس در حمایت از آن‌هاست. ریاح، رمانی است که به روایت داستان زندگی پسری به نام «اسماعیل» که همراه با خانوده‌اش در مرزعه‌ای در فلسطین زندگی می‌کند، می‌پردازد. هرتزل و پسرش تئودور یهودیانی‌اند که از جنگ می‌گریزند و برای در امان ماندن سر از فلسطین و مرزعه پدر اسماعیل در می‌آورند و این شروع اتفاقات بسیاری در روستای آنان است. «ریاح» جدا از اینکه داستان اسماعیل و خانواده‌اش باشد، داستان درخت زیتون هم است. درختی که مانند یک شخصیت پررنگ از ابتدا تا انتهای داستان ایفای نقش می‌کند؛ در انتهای داستان یهودیان روی ریشه‌های آن نفت ریخته و آن را به آتش می کشند و گمان می‌کنند ریشه‌های یک قوم و ملیت را به خاکستر کشیده‌اند دریغ که نمی‌دانند هر فرد از جامعه فلسطین خود درخت زیتونی است که هرگز اجازه نمی‌دهد کشورش بی‌ریشه بماند!

برشی از کتاب:

ریاح، پشت به آفتاب‌گردان‌ها نشسته بود. رنگ ‌و رویش زرد شده بود، دو هلال کبود رنگ زیر چشم‌هایش افتاده بود و گونه‌های خشکی‌زده‌اش، بیرون زده بود. مچ دست‌هایش که دور زانوهایش قلاب شده بود، حتی از مچ دست خالد هم باریک‌تر به نظر می‌رسید.

به گمانم از وقتی‌که از زیر سیم‌های خاردار عبور کرده بودم، مرا دیده بود، ولی کوچک‌ترین حرکتی نکرده بود. بعد که به او نزدیک‌تر شدم، تغییری در چهره‌اش مشاهده نشد. سلام کردم و گفتم که آمده‌ام احوالش را بپرسم و بپرسم که چرا دیگر به مزرعة ما نمی‌آید؟ به او گفتم دلمان خیلی برایش تنگ شده است، اما او با چشم‌هایی طوفانی، خیره‌خیره نگاهم کرد و چیزی نگفت.

به این نوشته امتیاز بدهید!

امتیاز 2.00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×