شریعتی، طراح یک نظریه ناتمام عـدالـت
تحریریه روزنگار- جامع:
رامین مددلو، پژوهشگر هسته عدالتپژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق در یادداشتی نوشت:
دکتر شریعتی فهمی از قسط برای خود میسازد و با آن زندگی میکند به جستجو در تاریخ میپردازد و تاریخ را از درون آن فهم میکند. شروع جستجوهایم در آثار دکتر شریعتی با این پرسش بود، آیا با حرفی نو در عدالت مواجه هستیم؟
دیدم با اندیشمندی روبهرویم که دغدغه اصلیاش عدالت بود. از بسیاری از امور سخن گفته اما نخ تسبیح آن بسیارها عدالت بود. دکتر شریعتی بحران کنونی دنیای انسانی را «تحریف عدالت» میدانست. دلیل آن را نیز ساخته شدن نظام اجتماعی در بستر اقتصادی بود که مالکیت خصوصی مفرط را یک اصل طبیعی میداند. این درد، درد اصلی بود و سایر دردها مانند اجبار در پذیرش مذهب، انحصار در کنشگری سیاسی، جایگزین شدن عدالت قضایی به جای عدالت اجتماعی و…. دردهای فرعی بود.
دکتر شریعتی با شرح سوسیالیستی از مفهوم دینی قسط میگوید باید به این شرح برگردم. مگر میشود؟ آری؛ یک بار شد و آن مدینه دوران پیامبر(ص) است. چگونه؟ از طریق یک انقلاب اجتماعی اسلامی که درد اصلی یعنی مالکیت خصوصی مفرط را هدف قرار خواهد داد و در کنار آن دیگر دردها را نیز درمان خواهد کرد. درمان نیز «برابری عمومی» است. ثمره این انقلاب، نظام اجتماعی تشیع علوی است؛ بازطراحی مدینه دوران پیامبر(ص) در دوران حاضر.
حرف نوی دکتر شریعتی دچار مشکلات متعددی است. اگر از پرسش در باب چگونه تلفیق ادبیات دینی با ادبیات سوسیالیستی بگذریم، تجویز دکتر شریعتی برای درد مالکیت خصوصی اولین پرسش را پدید میآورد. تجویز دکتر برای برابری در اموال عمومی و تساوی در مصرف است. اما مرزهای مفهومی این دو عبارت را برای مخاطب پر سوال خود مشخص نمیکند. آیا منظور از مالکیت خصوصی در محدود اموال عمومی است؟ در این صورت دامنه و حد اموال عمومی تا کجاست؟ همچنین منظور از تساوی در مصرف چیست؟ از مثال خرماهای میثمتمار این برداشت میشود که منظور از تساوی در مصرف، تنها تساوی در مصرف برای نیازهای ضروری و به زبان دیگر برابری عموم مردم در حق رفع نیازهای اساسی نیست بلکه تساوی در رفاه را به ذهن متبادر میکند. اما تساوی در رفاه با معنایی که دکتر شریعتی از قسط به عنوان معادل اسلامی عدالت اجتماعی اراده میکند، یعنی برخورداری هر کس از سهم واقعیاش در جامعه هماهنگی، ندارد.
مشکل دیگری که داشتم آن بود که در آثار دکتر شریعتی، شرح جامعه بیطبقه توحیدی، نفی طبقات است و نه بیشتر. دکتر شریعتی در شرح جامعه آرمانیشان ابتدا سلبی عمل میکند و نبود طبقاتی که عمدتا مبتنی بر اقتصاد شکل یافتهاند و البته تنها اقتصاد در شکلگیری آنها موثر نبود را ویژگی جامعه آرمانیشان ذکر میکند. نبود طبقات نیز تنها با شرح اجتماعی اصل توحید و بسط آن در جامعه انسانی ممکن است. سپس با رجوع به گذشته، جامعه آرمانی مدنظرش را در اذهان مخاطبان ترسیم میکند؛ با بیان اینکه جامعه دوران پیامبر( ص) در یک شرایط زمانی و مکانی کاملا متفاوت از دوران حاضر چه ویژگیها و مختصاتی داشت ذهن را بیشتر آشفته میسازد. بنابراین معلوم نیست جامعه بیطبقه توحیدی دکتر شریعتی چگونه جامعهای است؟ اگر از سلبیات این جامعه گذر کنیم، موارد ایجابی آن چه خواهد بود؟ این حرفها و ابهامها و مشکلها موجب شد به این نظر برسم که دکتر شریعتی طراحیهای اولیهای از یک نظریه عدالت را داشتند اما عمر ایشان کفاف فهم و ارائه یک نظریه جامع عدالت را به ایشان نداد.